می گویند عشق خدا به همه یکسان ست
ولی من می گویم مرا بیشتر از همه دوست دارد
می گویند عشق خدا به همه یکسان ست
ولی من می گویم مرا بیشتر از همه دوست دارد
سلامتی اونایی که تو این هوای دو نفره با تنهاییشون قدم میزنن . . .
فک میکنی پسرا خسته نشدن؟
همیشه به یه تیکه آهن فروخته شدن!!
من از تمام آسمان یک باران را میخواهم…
از تمام زمین یک خیابان را…
و از تمام تو…
یک دست که قفل شود در دست من
مرد که تو باشی...
زن بـــودن خــوب اســـت...
از مـــیان تـــمام مــــذکرهای دنـــیا...
فــــقط کـــآفیست پای تـــو در مــــیان بـــآشد....
نفس نمی کشــــــــد هــــــــوا
قـــــــــدم نمی زند زمیـــــــن
سکـــــــــوت میکنـــــد غزل
بــــــــدون تـــــو یعنی همین ...
سخته ... درد داره
ساعت 01:00 شب وسط کلی لوس بازیای عاشقونه
و هزار مدل قربون صدقه های از ته دل
یه sms بهش میدی با این مضمون
"aziizam esheghetam"
یک دقیقه بعد ..
دو دقیقه یعد......
سه دقیقه ....
دقیقه ها پشت هم میگذره و تو منتظری
اونم بهت بگه "man bishtar"
اخه قبل اینکه شبا باهاش حرف نزنی خوابت نمیبره
نگران میشی ...
بهش زنگ میزنی
داغون میشی...
خورد میشی ...
پیر میشی...
قلبت ب درد میاد...
دستات به لرزه میوفته....
بغض راه نفستو میگیره ...
اشک تو چشمات حلقه میزنه
فقط با شنیدن این صدا :
"مشترک مورد نظر در حال مکالمه است"
و عجیب است که پس از گذشت یک دقیقه به پزشکی اعتماد می کنیم ،
بعد از گذشت چند ساعت به کلاهبرداری ! ،
بعد از چند روز به دوستی ، بعد از چند ماه به همکاری ،
بعد از چند سال به همسایه ای ...
اما بعد از یک عمر به خدااعتماد نمی کنیم !
آهنگ جدید و فوق العاده زیبا از مسعود مهرشاد ، شایان و پرهام به اسم دل کندن آسونه
برای دانلود روی آهنگ مورد نظر خود کلیک راست کنید و بعد گزینه Save Target As را بزنید
فرمت : Mp3 / کیفیت : 320Kbps
فرمت : Mp3 / کیفیت : 128Kbps
زمانی شعر می گفتم برای غربت باران …
ولی حالا خودم تنهاترم ، تنهاتر از باران …
ترجیح مــےבهم همــﮧ را غریبــﮧ صـבا کنم.!
تا وقتــے از پشت خنجر میزننـב...
با خوבم بگویم...........
× بـے خیال..! ×
از غریبــﮧ بیش از ایـטּ انتظارے نیست...!!
گاهی دلم تنگ تو می شود ...
به تمام دلایلی که نیستی …
و به اجبار آروم می گیرم …
چه اجبار تلخی
مدتی است دیگر از تهِ دل نمیخندم
فقط لب هایم
نقشی به نام لبخند را بازی میکنند
تا کسی نفهمد بی تو چه میگذرد...
و صــِב اے قــَلبـَت اَبرویــَت را بـﮧ تــآراج میبــَرב ،..
مــهـم نیــست ڪـﮧ او مـآل تــو بــآشــَב ...
مــهــِم این استــ کـﮧ فـــَقــَط بــــآشـَב ،
زِنـבگیـــ ڪــُنـב ،
لــِذَت ببرَב و
نــَفــَس بـــڪشــَב ...
[قیــــــآفش] به من بــــره
[هیـــــکلش] به تـو
[تیـــــپش] به مـآ
دست به صورتم نزن
می ترسم بیفتد..
نقاب خندانی که بر چهره دارم! و بعد ..
سیل اشک هایم تو را با خود ببرد ..
و باز ..
من بمانم و تنهایی
تعداد صفحات : 2